برای محمد خاکپور عزیز | فرهیختگان آنلاین
شهرستان ها
بزرگنمايي:
پیام خوزستان - سیدجواد نقویخبرنگار آقای خاکپور گفته کسی که استادیوم آزادی را ساخت کشورش را دوست داشت؛ قطعا هر کسی کشورش را دوست میدارد؛ از یک نگهبان ساختمان تا یک دست فروش و .. اما واقعا تاریخ همین مقدار ساده است؟
خاندان عبدالعزیز فرمانفرمائیان، که عامل اصلی به پایان رسیدن ورزشگاه آزادی است از خاندان پر نفوذ دوره قاجار و از نوادگان عباس میرزا معروف است؛ به تعبیر درستتر باید گفت یک خاندان اشرافی بودند که در دوره حدود 1300 تا 1325 که بر اساس پژوهشهای فراوانی که امروزه در دست است تهران یک شهر فقیر با موج زیادی از کوچ فقرا از سایر شهرهای دیگر بوده است؛ برای درک بهتر وضعیت در این دوره لازم است به گزارشهایی که غربیها از تهران آن مقطع و بیماریهایی که جان بسیاری از انسانها را میگرفت توجه کنید؛ در چنین دورهای جناب عبدالعزیز به فرانسه رفته و تحصیل کرده که خدا خیر دهد امیرکبیر را که اصلاحات او تا حدود زیادی باعث شد ایرانیان به علم توجه استراتژیکی کنند.
به هر ترتیب؛ فرمانفرمائیان با سایر افراد جامعه که درگیر فقر و بیماری بودند متمایز هستند؛ خواهر همین آقای عبدالعزیز در دهه 20 و 30 طراح مجله زنان برای حزب توده و یکی از عوامل مهم در شکلگیری شاخه زنان حزب توده بوده است. به نوعی این اشرافزادگان به قدری در وضعیت مطلوبی بودند که هر کسی به علاقه خودش مراجعه میکرده؛ در نتیجه برادر فکر می کرده مشکل کشور با مهندسی حل میشود و خواهر فکر میکرده، مشکلات کشور با حزب توده برطرف میشود و اتفاقا هر دو تصور میکردند به کشور کمک میکنند.
از آن جالبتر برادر دیگر این خاندان به نام منوچهر بوده که رسما یکی از مهمترین عناصر وزارتخانه نفت بوده است؛ و کتابی هم به نام نفت و خون دارد؛ در آن کتاب خاطرات خودش از فروش نفت در دربار پهلوی و زدوبندها و جنایاتی که به وسیله دربار و شخص شاه میشده را به خوبی توضیح داده است که شاه چگونه نفت را به ابزار قدرت خودش برای سلاخی جامعه بدل کرده بود. تمام اینهایی که گفتم بدیهیات تاریخ بود که بیان شد
آنچه اما میخواهم شما بدانید؛ این است که چرا اگر امثال فرمانفرمائیان کشوردوست بودند و داشتند به کشور خدمت میکردند؛ جامعه آن مقطع علیه آن نظم قیام کرد؟ اگر بخواهیم از ابتذال فعلی خارج شویم که آن افراد را انسانهای بیعقلی میدانستند؛ باید بگوییم جامعه تحقیر شدهای که برادر فرمانفرمائیان یعنی منوچهر در کتابش توضیح میدهد به قدری در عذاب بود که استادیوم آزادی هیچ ارزشی برایش نداشت؛ جامعه در لابه لای له شدن و تحقیر شدن از خود میپرسید بین استادیوم آزادی و آزادی از استبداد چه باید کرد؟ آیا خدمت به ایران حق اشراف زادگان و درباریان است؛ یا همه مردم حق دارند به وطن خودشان خدمت کنند؟
آری پاسخ مشخص است؛ ساخت استادیوم آزادی در هیچکدام از خاطرات جمعی ایرانیان نیست اما گلی که هم تیمی شما خداداد عزیزی که از محلههای پایین مشهد به تیم ملی رسیده بود در مقابل استرالیا یک خاطره جمعی فراموش نشدنی است؛ چون در استادیوم آزادی در دهه 50 نوعی قدرت نمایی نفتی نهفته بود ولی در صعود تیم ملی در دهه 70 نوعی حس ملی نهفته بود؛ به نظرم آقای خاکپور عزیز ساخت استادیوم خیلی کاری ندارد، همانطور که در مشهد و اهواز و اصفهان و شیراز بعد انقلاب استادیومهای مجهزی ساخته شده است؛ و همه سازندگان هم وطندوست بودند.
اما آنچه اهمیت دارد این است که حس و غرور ملی زمانی باعث افتخار میشود که پای ملت وسط باشد؛ و ملتی با هم بتواند برای کشورشان کار کنند؛ در غیر اینصورت خدمت به وطن انحصاری میشود و میشود مثل همین الان که خیلیها اصلا نمیدانند فرمانفرمائیان چه کسی هست؟ و در ساخت استادیوم آزادی چه نقشی داشت؟ چون در یک حکومت استبدادی نفتی حتی متخصصین هم دیگر موضوعیت ندارند همه چیز خلاصه میشود در شخص اول و دیکتاتوری؛ و قطعا میدانیم شما هم موافق یک چنین ایدهای در ایران نیستید؛ این متن را از جهت علاقه برای شما نوشتم که بدانید خدمت به وطن حق همه ما است نه حق عدهای برای فقط دیده شدن شخص دیکتاتور یا شاه!
+
آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.
لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/1017646/